اجیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزدور که در قبال کاری که انجام می دهد اجرت دریافت می کند و سهیم در کار است اما از درآمد سهم بر نیست. رجوع به مزد شود
اجیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزدور که در قبال کاری که انجام می دهد اجرت دریافت می کند و سهیم در کار است اما از درآمد سهم بر نیست. رجوع به مزد شود
کنایه از عیب جوی و نکته گیرنده. (برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج). عائب. (یادداشت بخط مؤلف). نکته گیر. خرده سنج. نکته سنج: از این نازک طبعی، خرده گیری، عیبجویی، بدخویی که از آب کوثر نفرت گرفتی. (سندبادنامه ص 206). مرد گفتش بر در شاه و امیر هم چه جای مفتی است ای خرده گیر؟ عطار. من نیم خرده گیر و خرده شناس که ندارم ز خرده هیچ قماش. عطار. ای جوان حاضر تو پیرانند به ادب رو که خرده گیرانند. اوحدی. ، سخن چین. (از آنندراج) ، معترض. (یادداشت بخط مؤلف) ، ناقد. نقاد. منتقد. حرف گیر. (یادداشت بخط مؤلف). به گزین. سخن سنج، مقابل کلان گیر در بازیاری. (یادداشت بخط مؤلف). ضد کلانگیر در بازداری یعنی در تربیت باز
کنایه از عیب جوی و نکته گیرنده. (برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج). عائب. (یادداشت بخط مؤلف). نکته گیر. خرده سنج. نکته سنج: از این نازک طبعی، خرده گیری، عیبجویی، بدخویی که از آب کوثر نفرت گرفتی. (سندبادنامه ص 206). مرد گفتش بر در شاه و امیر هم چه جای مفتی است ای خرده گیر؟ عطار. من نیم خرده گیر و خرده شناس که ندارم ز خرده هیچ قماش. عطار. ای جوان حاضر تو پیرانند به ادب رو که خرده گیرانند. اوحدی. ، سخن چین. (از آنندراج) ، معترض. (یادداشت بخط مؤلف) ، ناقد. نقاد. منتقد. حرف گیر. (یادداشت بخط مؤلف). به گزین. سخن سنج، مقابل کلان گیر در بازیاری. (یادداشت بخط مؤلف). ضد کلانگیر در بازداری یعنی در تربیت باز